...در مورد مباحثی که دکتر سریعالقلم ارائه داشته، نکات قابل تأملی وجود دارد که نیازمند بررسی دقیق و تأمل جدی است. وی با بیان اینکه سیاست خارجی ما، به ندرت در اختیار افزایش ثروت ملی قرار گرفته است، با نگاهی توسعهگرایانه، علت را در اهداف و رویکرد سیاست خارجی ما ـ که دارای مجموعه اهداف مستقلی بوده و بخش قابل توجهی از آن اهداف ایدئولوژیک بوده است ـ میداند.
مشخص است که ایشان، اهداف ایدئولوژیک را نه تنها در راستای منافع ملی نمیداند، بلکه دنبال کردن آن را به عنوان مانعی در راه توسعه و پیشرفت ملی ایران میداند. بارزترین مصداق این مسئله، رویکرد ایران نسبت به مسئله فلسطین است که به اعتقاد سریعالقلم، تا 90 درصد چهره بینالمللی ما، درگیر آن است! و تصریح میکند که «اگر قرار باشد، بهبودی در روابط ایران و آمریکا [در جهت توسعه و پیشرفت ملی] صورت پذیرد، 90 درصد این فرمول، تابع آن است که ایران، تلقیات خود را از موضوع فلسطین عوض کند».
اعتقاد داریم که ایشان موافق غاصب و جعلی بودن رژیم صهیونیستی هستند، اما در نوع مواجهه با این پدیده، با مسئولان جمهوری اسلامی، اختلاف دارند. در همین راستا، مطالبی را برای فهم تئوریک برداشت خود، بیان میکنیم:
پیش از ورود به بحث اصلی خود، روی گفتار قبلی ایشان تأمل کرده و بر روی میزان 90 درصد تشکیک میکنیم. ایشان اظهار میدارد که 90 درصد مشکل آمریکا با ما، به مسئله فلسطین یا اسرائیل بازمیگردد. در اینکه مسئله امنیت اسرائیل و بقای آن جزو مسائل استراتژیک آمریکاست، اظهار نظر درستی است، اما گمان نمیرود که اختلافات ما با آمریکا تا 90 درصد، بسته به مناسبات اسرائیلی باشد. مشکلات ما با آمریکا از مؤلفههای گوناگونی تشکیل شده که یکی از آنها، اختلاف در مسئله فلسطین است، اما همه مشکلات منحصر به آن نمیشود.
...حال اگر جمهوری اسلامی ایران، تلقیات کنونی خود را از موضوع فلسطین عوض کند و به نقطهنظر مطلوب دکتر سریعالقلم برسد، آیا عمده مشکلات ما با آمریکا نیز حل شده است؟! شاید پاسخ این پرسش منفی باشد، زیرا در این صورت، چه لزومی داشت تا حتی کشورهای عربی اسلامی (که در موضوع فلسطین و برخورد با اسرائیل با آنها همنظر بودیم) در مقابل ما جبههگیری کرده، شاهد انبوهی از مشکلات فراروی مناسبات ایران و اعراب باشیم؟ کشورهای عربی که اکثر آنان متحدان آمریکا به شمار میروند، اگرچه خود را متحد فلسطین معرفی میکنند، با این حال در موارد متعدد دیگر با ایران اختلاف اساسی دارند.
...نکته دیگر در این باب که سیاستهای ایران نسبت به مسئله فلسطین و حمایت از گروههای جهادی نظیر حزبالله، حماس و... با نگاه توسعهای و افزایش ثروت ملی مغایرت دارد، طرح پرسشی اساسی است و آن اینکه، مگر ایالات متحده آمریکا با نگاه توسعه و پیشرفت ملی و افزایش قدرت اقتصادی خود، از اسرائیل حمایت میکند؟!
به نظر میرسد، پاسخ این پرسش منفی باشد، زیرا سیاستهای آمریکا در قبال اسرائیل، جز توجه به خواست اقلیتی منسجم با نام یهود، توجیه دیگری پیدا نمیکند، حتی اگر بخواهیم سیاست آمریکا را با رویکردی رئالیستی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم، متوجه خواهیم شد که آمریکا، جدای از ملاحظات اقتصادی و توسعهگرایانه، ملاحظات دیگری دارد که در چهارچوب دیدگاههای لیبرالیستی و رئالیستی، قابل فهم نیست، وگرنه چه لزومی دارد که آمریکا به خاطر خشنودی اقلیت سه میلیونی یهود، خود را در برابر یک میلیارد مسلمان، بدنام و بیآبرو سازد. پرسش دوم در این زمینه، آن است که آیا تجربه موفق حضور ایران در لبنان که منجر به ظهور بازیگر جدیدی به نام «حزبالله» شد و جبهه تقابل ایران و اسرائیل را از مرزهای ایران به مرزهای اسرائیل منتقل ساخت، نمیتواند به عنوان برگ برندهای در دستان ایران و در راستای منافع ملی ما باشد؟! امروز حزبالله لبنان، هرچند به عنوان یک حزب لبنانی به تثبیت موقعیت خود در عرصههای سیاسی و اجتماعی میپردازد، اما خط قرمز اصلی خود را در رویارویی با اسرائیل، امنیت مرزهای ایران قرار داده است. این نوع برخورد که میتواند در راستای منافع ملی ایران و در عین حال، در ضدیت با اسرائیل ارزیابی شود، در دیدگاه دکتر سریعالقلم، جایگاهی نمییابد.
مطلب دیگری که جای تأمل دارد، پیشنهاد ایشان برای پیوستن به فرایند انتقاد جهانی از اسرائیل به جای مناسبات کنونی است. پرسش اساسی آن است که کارایی این انتقاد جهانی تاکنون چه بوده و آیا توانسته است پیشرفتی را در بحران فلسطین ایجاد کند؟ اینکه نزدیک به 60 درصد مردم اروپا، اسرائیل را تهدید اول دنیا به شمار بیاورند، چه نفعی برای مردم فلسطین یا دستکم ضرری برای اسرائیل داشته یا اینکه توانسته از سبعیت آن بکاهد؟! اینکه برخی از کشورهای اروپایی رابطه خوبی با اسرائیل ندارند، آیا توانسته از شدت جنایتهای رژیم صهیونیستی بکاهد؟ اگر ایران، دست از سیاستهای خود بردارد و به فرایند حقوق بینالمللی انتقاد از اسرائیل بپیوندد، میتواند با این شرایط تحولی ایجاد کند؟! در حالی که در مورد موفقیت نسبی سیاستهای ایران، میتوان دستکم به تشکیل حزبالله لبنان و تجربه موفق آن در خارج کردن اسرائیل از لبنان اشاره داشت که جز در پرتو مقاومت مدبرانه میسر نشد.
متن کامل را در ستون «یادداشت» بخوانید.